آتش پنهان نگاهی به آثار و اندیشه های خلیل صارمی نایینی (ناصر) شاعر و نویسنده انقلاب و دفاع مقدس ،جانباز شیمیایی و استاد هنرهای رزمی
| ||
پخش زنده حرم |
گل در اشعار شاعران شاخ گل را از سراپا چهره تنها نازك است نازك اندامی كه من دارم سراپانازك است صائب تبریزی
از كوچه ای كه آن گل بی
خار بگذرد موج لطافت
از سر دیوار
بگذرد صائب تبریزی گل رخان را میدهد تعلیم عاشق
پروری گل كه بلبل را در آغوش
چمن میپرورد صائب تبریزی شوخی كه گسسته
وده پیمان از من بنشست
برم كشیده دامان از من ابوالحسن فراهانی چون بوی گلی كه با صبا آمیــــــــزد هم
با من بود و هم گریزان
از من ابوالحسن فراهانی یاد آن شب كه صبا
بر سر ما گل میریخت بر سر ما ز در
و بام و هوا گل میریخت باستانی پاریزی زلفسنبل چشم نرگس،گونه گل،لب برگگل صدگلستان گل،به روی چون بهار آورده ای زرگر اصفهانی زشرم روی تو در
باغ ، وقت گل چیدن گل آب
گردد و از دست باغبان بچكد اوحدی مراغه ای بوی گل امشب ز
دود شمع میآید ، مگر بلبل اشكی برسرخاكسترپروانه ریخت؟ حاذق گیلانی گل عزیز است غنیمت
شمریدش صحبت كه به باغ آمد ازاین راه وازآن خواهد شد حافظ سراپایمچمن شد بس گل حسرت دمید از من چه رنگارنگ گلهائی توان هر روزچیدازمن قصّاب كاشانی گلنداردخندهبرلب بلبلخوشخوانكجا است؟ دل نگیرد را ه بستان جلوه شمشاد كو؟ رشید یاسمی ای گل خوشبوی
اگر صد قرن باز آید بهار مثل من دیگر نبینی بلبل خوش گوی را سعدی گل چیست اگر دل ز غم آزاد
نباشد؟ از گل چه گشاید چو
دلی شاد نباشد؟ وحشی بافقی گل فروش من كه خواهد گل به بازار آورد
باید اوّل تاب
غوغای خریدار آورد صرفی ساوه ای چو رنگ و بوی گل و سنبل تو كردم یاد گلم
ز یاد برفت
و گلابم از دیده خواجوی كرمانی باغبانا: گــــــــره خشم بر ابرو
مفكـــــــــــن خندة مهر
بیاموز ز خندیدن
گل مهدی سهیلی بر تن درید گل سحر از شوق
پیــرهـــــــن از بلبلان
شنید مگر گفتگوی
تو ؟ علی صدارت وفائی نیست در گل ها بنال ای
بلبل مسكین كز این گلا پس ازماهم فراوان
روید از گل ها شهریار خوش است فصل بهاران
به باغ پای گلی به دست بادة گلگون به سر هوای گلی ناصر یزدی رفتم به شهر حافظ و دیدم
بهـــــــــار گل شهر
وفا و خانه عشق
و دیار گل كاظم پزشكی گل«گوش»بود برگ «زبان»شاخه«سرانگشت» خود«پنجه» بود پیش نظر، برگ چناران مهدی سهیلی بر لاله نگر
، داغ به دل «جام به دست» است
اشكی به فشان یاد كن از لاله عذاران مهدی سهیلی اگر گویم به گل ماند جمال او خطا باشد كه روی گل ندارد،رنگ و بوی آن گل رو را رهی معیّری یاد آن گلشن كه گل هر چند میچیدم از آن
وقت بیرون آمدن حسرت به دامن داشتم فضلی گلپایگان از گلشن وصالت یك گـــــل نچیدم
امــــا صد نیش خار خوردم از
دست باغبانت عندلیب كاشی نه زیب محفل انســـم
نه زینت چمنـــــــم من آن گلم كه نه گلچین نه باغبان دارم ابوالحسن ورزی در كار گلاب و گل حكم ازلی این بود كین شاهد بازاری و ان پرده نشین باشد حافظ قند آمیخته با گل
نه علاج دل، است بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند حافظ گل نعمتی
است هدیه فرستاده از بهشت مـــــردم كریم تر
شود اندر نعیم گــل كسائی مروزی ای گل فروش گل چه فروشی برای
سیم؟ وز گل عزیـــــزتر چه ستانی به
سیم گـــل كسائی مروزی اگرخواهی كه گل بینی رخ خود را تماشا كن و گر میل خزان داری نگاهی جانب ما كن موالی تونی ای گل از شكل
تو با ناز و خرامت گویم هر چه گویم همه داری ز كدامت گویم؟ هلالی جغتائی اگر زباغ عبادت
گلی به دست آید غنیمت است كه از عمر،ما نمانده بسی مهدی سهیلی نه گل شناسم و نه باغ و
بوستان بی تو كه دیده
در نگشاید بر این و آن بی تو كلیم كاشانی از گل فروش لاله
رخی لاله میخرید می گفت بی تبسّم گل خانه بی صفا است شیری دست رحمت كس نمی سازد به سوی من دراز چون گل
پژمرده بر روی مزار افتاده ام صائب صائب امشب درچمنچندانكهخواهیعیش كن روی گل واكرده اند و چشم بلبل بسته اند صائب در عهد جمال
تو نگیرند ز گل آب
عكس تو به هر آب كه افتاد گلاب است میرغروی كاشانی همچو گل میسوزم
از سودای دل
آتشی د ر سینه
دارم جای دل رهی معیری آتشم بر جان و بر لب خنده بود
از شرم غیر بی تو ای گل گاه پنهان گاه پیدا سوختم رهی معیری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منبع :سایت لطایف و ظرایف ادبی استاد شربیانی خلیل صارمی نایینی «ناصر» طبقه بندی: گل در اشعار شاعران، برچسب ها: گل بود به سبزه نیز اراسته شد، ostannaser، استاد نایینی، [ شنبه 1390/12/13 ] [ 06:08 بعد از ظهر ] [ میلاد صارمی نایینی ]
گل در اشعار شاعران شاخ گل را از سراپا چهره تنها نازك است نازك اندامی كه من دارم سراپانازك است صائب تبریزی
از كوچه ای كه آن گل بی
خار بگذرد موج لطافت
از سر دیوار
بگذرد صائب تبریزی گل رخان را میدهد تعلیم عاشق
پروری گل كه بلبل را در آغوش
چمن میپرورد صائب تبریزی شوخی كه گسسته
وده پیمان از من بنشست
برم كشیده دامان از من ابوالحسن فراهانی چون بوی گلی كه با صبا آمیــــــــزد هم
با من بود و هم گریزان
از من ابوالحسن فراهانی یاد آن شب كه صبا
بر سر ما گل میریخت بر سر ما ز در
و بام و هوا گل میریخت باستانی پاریزی زلفسنبل چشم نرگس،گونه گل،لب برگگل صدگلستان گل،به روی چون بهار آورده ای زرگر اصفهانی زشرم روی تو در
باغ ، وقت گل چیدن گل آب
گردد و از دست باغبان بچكد اوحدی مراغه ای بوی گل امشب ز
دود شمع میآید ، مگر بلبل اشكی برسرخاكسترپروانه ریخت؟ حاذق گیلانی گل عزیز است غنیمت
شمریدش صحبت كه به باغ آمد ازاین راه وازآن خواهد شد حافظ سراپایمچمن شد بس گل حسرت دمید از من چه رنگارنگ گلهائی توان هر روزچیدازمن قصّاب كاشانی گلنداردخندهبرلب بلبلخوشخوانكجا است؟ دل نگیرد را ه بستان جلوه شمشاد كو؟ رشید یاسمی ای گل خوشبوی
اگر صد قرن باز آید بهار مثل من دیگر نبینی بلبل خوش گوی را سعدی گل چیست اگر دل ز غم آزاد
نباشد؟ از گل چه گشاید چو
دلی شاد نباشد؟ وحشی بافقی گل فروش من كه خواهد گل به بازار آورد
باید اوّل تاب
غوغای خریدار آورد صرفی ساوه ای چو رنگ و بوی گل و سنبل تو كردم یاد گلم
ز یاد برفت
و گلابم از دیده خواجوی كرمانی باغبانا: گــــــــره خشم بر ابرو
مفكـــــــــــن خندة مهر
بیاموز ز خندیدن
گل مهدی سهیلی بر تن درید گل سحر از شوق
پیــرهـــــــن از بلبلان
شنید مگر گفتگوی
تو ؟ علی صدارت وفائی نیست در گل ها بنال ای
بلبل مسكین كز این گلا پس ازماهم فراوان
روید از گل ها شهریار خوش است فصل بهاران
به باغ پای گلی به دست بادة گلگون به سر هوای گلی ناصر یزدی رفتم به شهر حافظ و دیدم
بهـــــــــار گل شهر
وفا و خانه عشق
و دیار گل كاظم پزشكی گل«گوش»بود برگ «زبان»شاخه«سرانگشت» خود«پنجه» بود پیش نظر، برگ چناران مهدی سهیلی بر لاله نگر
، داغ به دل «جام به دست» است
اشكی به فشان یاد كن از لاله عذاران مهدی سهیلی اگر گویم به گل ماند جمال او خطا باشد كه روی گل ندارد،رنگ و بوی آن گل رو را رهی معیّری یاد آن گلشن كه گل هر چند میچیدم از آن
وقت بیرون آمدن حسرت به دامن داشتم فضلی گلپایگان از گلشن وصالت یك گـــــل نچیدم
امــــا صد نیش خار خوردم از
دست باغبانت عندلیب كاشی نه زیب محفل انســـم
نه زینت چمنـــــــم من آن گلم كه نه گلچین نه باغبان دارم ابوالحسن ورزی در كار گلاب و گل حكم ازلی این بود كین شاهد بازاری و ان پرده نشین باشد حافظ قند آمیخته با گل
نه علاج دل، است بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند حافظ گل نعمتی
است هدیه فرستاده از بهشت مـــــردم كریم تر
شود اندر نعیم گــل كسائی مروزی ای گل فروش گل چه فروشی برای
سیم؟ وز گل عزیـــــزتر چه ستانی به
سیم گـــل كسائی مروزی اگرخواهی كه گل بینی رخ خود را تماشا كن و گر میل خزان داری نگاهی جانب ما كن موالی تونی ای گل از شكل
تو با ناز و خرامت گویم هر چه گویم همه داری ز كدامت گویم؟ هلالی جغتائی اگر زباغ عبادت
گلی به دست آید غنیمت است كه از عمر،ما نمانده بسی مهدی سهیلی نه گل شناسم و نه باغ و
بوستان بی تو كه دیده
در نگشاید بر این و آن بی تو كلیم كاشانی از گل فروش لاله
رخی لاله میخرید می گفت بی تبسّم گل خانه بی صفا است شیری دست رحمت كس نمی سازد به سوی من دراز چون گل
پژمرده بر روی مزار افتاده ام صائب صائب امشب درچمنچندانكهخواهیعیش كن روی گل واكرده اند و چشم بلبل بسته اند صائب در عهد جمال
تو نگیرند ز گل آب
عكس تو به هر آب كه افتاد گلاب است میرغروی كاشانی همچو گل میسوزم
از سودای دل
آتشی د ر سینه
دارم جای دل رهی معیری آتشم بر جان و بر لب خنده بود
از شرم غیر بی تو ای گل گاه پنهان گاه پیدا سوختم رهی معیری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منبع :سایت لطایف و ظرایف ادبی استاد شربیانی خلیل صارمی نایینی «ناصر» طبقه بندی: گل در اشعار شاعران، برچسب ها: گل بود به سبزه نیز اراسته شد، ostannaser، استاد نایینی، [ شنبه 1390/12/13 ] [ 06:08 قبل از ظهر ] [ میلاد صارمی نایینی ]
|
![]() ![]() IranSkin go Up ![]() |
[ طراحی : ostadnaser ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |