آتش پنهان نگاهی به آثار و اندیشه های خلیل صارمی نایینی (ناصر) شاعر و نویسنده انقلاب و دفاع مقدس ،جانباز شیمیایی ، استاد هنرهای رزمی ، روان
| ||||||||||||||
![]() نوروز باستانی بر همه ی ایرانیان خجسته باد عیدانه
|
برآمد باد صـــــــبح و بــــوی نوروز | به کام دوســــــتان و بخت پیروز | |
مبارک بادت این سال و همه سال | همایون بادت این روز و همه روز |
بهارآمد بهار آمد خوش
آمد
بهاری دلگشا و دلكش آمد
شهریار
بهار بود و تو بودی و عشق بود و
امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
دكتر ایرج دهقان
گویند بهاری شد وگل آمد
و دی رفت
ما بی تو ندیدیم كه كی آمد و كی رفت
تسلیمی كاشانی
آمد بهار و گل شدو نوروز
هم گذشت گرد سرت نگشتم و امروز هم گذشت
عذری تبریزی
آمد بهار و رفت
و من از كنج
آشیان
وقتی بر آمدم كه گلی در چمن نماند
عاشق اصفهانی
بهار میرسد آیا
بــــود كه در
چمنی
نشسته پای گل و یاسمین تو باشی ومن
هلالی جغتایی
بهار رفته
بــــــاز آمــــــــــد
دوباره
پرستوی به
غربت رفته بر گرد
مهدی سهیلی
رسم بد عهدی
ایّام چو دید ابر
بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
حافظ
مرا هرگه
بهار آید به خاطر یاد یار
آید
به خاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید
شهریار
بهار میرسد
آهنگ باغ كن زان پیش
كه رفته باشی
و بار دگر بهار آید
هلالی جغتایی
خیّاط
ازل ز لاله
بر پیكر
كوه
بر دوخت قبای سرخ پا تا سر كوه
رشدی
نوبهار آمد دگر عالم
گلستان شد چو
تو ابر
گریان گشت چون من باغ خندان شد چو تو
شهیدی قمی
بهار
مژدة نو داد فكر
باده
كنید ز عمر خویش در
این فصل استفاده كنید
ملكالشعرا بهار
آمد بهار و
غنچه گل خنده زد به
شاخ آن
غنچة كه خنده نبیند دل من است
پژمان بختیاری
نوبهار آمد و چون عهد
بتان توبه
شكست فصل گل
دامن ساقی نتوان داد زدست
شهریار
آمد
بهار و باد صبا مشكبار
گشت نینی
بهشت آمد و نامش بهار گشت
سامان شیرازی
هوا معتدل
بوستان دلكش
است هوای دل
دوستان زان خوش است
نظامی
روز بهار
است خیز تا به تماشا
رویم
تكیه بر ایّام نیست تا دگر آید بهار
سعدی
نوبهار آمد و گل
سر زده، چون عارض
یار ای گل
تازه، مبارك به تو این تازه بهار
رهی معیّری
گر دل خلق بود
خوش كه بهار آمد و
گل نو هار
منی ای لاله رخ گل رخسار
رهی معیّری
بهترین فصل است بین
فصلها فصل
بهار
بلبلان خوشنوا در نغمه بر هر شاخسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع :سایت لطایف و ظرایف ادبی استاد شربیانی
میلاد صارمی نایینی
عید آمـــد و یــار ما نــیامد
افـــسوس بــــهار ما نـیامد
ای کاش امیر عشــق،مولا
از ره برســد به حق زهرا
از فیض حضور او دما دم
پــر نـــور شـود تمام عالم
یا رب به شکوه عشق سوگند
بی نرگـــس ما بــهار مپـــسند
دلها همه تشنه حضورند
مشتاق طلوع گرم نورند
خلیل صارمی نایینی « ناصر »
اللـــهمّ عـــجّل لـــولـــیک الـــفرج
متن پیامکی
خوش باد کــه از بهار بهتر باشیم
سرسبز ترازسرو و صنوبر باشیم
آن روز مباد تا در این باغ وجــود
شــرمــنده لاله هـــای پر پر باشیم
پیامک بنیاد شهید و امور ایثارگران نایین
توجه . توجه
عزیزان بازدید کننده از این پس میتوانند با آدرسهای زیر از سایت دیدن فرمایند
www.ostadnaser.ir
خلیل صارمی نایینی .ناصر
![]()
ز كوی یار میآید نسیم باد
نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی حافظ باد نوروز كه بوی گل
و سنبل دارد
لطف این باد ندارد كه تو میپیمائی سعدی علم دولت نوروز به
صحرا برخاست
زحمت لشكر سرما ز سرما برخاست سعدی
كمال خجندی دم عیسی است پنداری
نسیم بادنوروزی كه خاك مرده باز آید در او روحی و
ریحانی سعدی جهان
از باد نوروزی
جوان شد
زمین در سایه سنبل نهان شد اوحدی مراغه ای ماه من چهره برافروز
كه آمد شب عید عید بر
چهرة چون ماه تو میباید دید شهریار وقت آن است كه باهم
ره صحراگیریم
كزدم باد سحر بوی بهار آمد و عید شهریار نوروز
ماه فاخته و عندلیب
را
در بوستان نوا گر و بر بط زن آورد دكتر صورتگر آمد بهار و گل شد و
نوروز هم گذشت گردسرت
نگشتم وامروزهم گذشت عصری تبریزی بر
آمد باد صبح
و بوی
نوروز
به كام دوستان و بخت پیروز مبارك
بادت این سال و همه
سال همایون بادت
این روز و همه روز سعدی خرّمی صحن باغ با تو
خرامیدن است
فرّخی صبح عید با تو صفا كردن است فروغی بسطامی مباركتر
شب و خرمترین
روز
به استقبالم آمد بخت پیروز دهل زن
گر د و نوبت زن
بشارت كه
دوشم قدر بود امروز نوروز سعدی ![]() ایّام
بقا چو باد نوروز
گذشت روز و
شب مابه محنت وسوز گذشت تا چشم
نهادیم بهم ، صبح
دمید تا دیده گشودیم زهم
، روز گذشت معین الدّین شیرازی نوروز
تازه میكند آئین
باستان
ایران نوخوش است بدین خلعت نوی شهریار خجسته
باد به ایران باستان
نوروز
كه یادگار ز جمشید كامكار آمد شهریار نوروز مینوازد
روح از نسیم
اسحار خورشیدمیدرخشدبرچشمه
های كهسار شهریار دوشیزگان نوروز صف در
چمن كشیده
در بر قبای گلبرگ، بر سر كلاه گلنار شهریار اسْعَد َ الله لَكَ
العید به شكرانه
بیا كه
مرادیدن رخسارتوعیدی است سعید شهریار عید كسی
ز داغ عزیزان عزا
مباد ای ساكنان
كوی طرب عیدتان سعید شهریار فصل سرمارفت وعیدی
آمدوخرم بهاری وهچهنوروزی،چهخوشعهدی،چهنیكوروزگاری ابوالقاسم حالت خوش و نكو ز پی هم
رسید عید و بهار
بسی نكوتر و خوشتر زپارواز پیرار ازرقی خوش آمدبادنوروزی به
صبح ازباغ پیروزی به بوی دوستان
ماندنه بوی بوستان دارد سعدی سال مهت مبارك و روز
وشبت به خیر
بختت بلند و گردش گیتی به كام باد سعدی بس كه بدمیگذرد
زندگی اهل
جهان مردم
از عمر چو سالی گذرد عید كنند صائب تبریزی روز عید
آمد و هنگام بهار است امروز بوسه
ده ای گل نورسته كه عیداست وبهار رهی معیّری خلق
گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید
جای عیدی تو به من بوسه ده ای لاله عذار رهی معیّری شب عید ای
كمان ابرو از آنچشمو ازآن
مژگان بیا تا تیر همچشمی به
ماه و اختر اندازیم شهریار روز
نوروز است سروگل عذار من كجا
است؟ در چمن یاران همه
جمعند یارمن كجااست؟ هلالی جغتائی سخن در پرده میگویم
چوگل از غنچه بیرون آی كه بیش از پنج روزی نیست حكم میرنوروزی حافظ شكوه عیدسلطانی
است،ساقی جام جم برگیر كه سلطان فلك را تاج
خورشید از سراندازیم شهریار ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منبع :سایت لطایف و ظرایف ادبی استاد شربیانی میلاد صارمی نایینی |
یکی از جشنهای آتش که در ایران باستان برای پیش درآمد یا پیشباز نوروز برگزار میشده و آمیزهای از چند آیین گوناگون است، جشن سوری بودهاست. سوری به یک چم (معنی) سرخی است و اشاره به سرخی گل است که در این روز میافروختهاند. در تاریخ بخارا آمدهاست:
چون امیر سدید منصوربن نوح به ملک نشست، هنوز سال تمام نشده بود که در شب سوری چنان که عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند.
این آتش را در شب سوری که همزمان با روزهای «بهیژک» یا «پنچهٔ دزدیده» بود برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما، آن هم بیشتر بر روی بامها میافروختند که هم شگون داشته و هم به باور نیاکانمان، تنورهٔ آتش و دود بر بامها، فروهر درگذشتگان را به خانههای خود رهنمون میکردهاست.
به دیگر سخن این آتشافروزی بر بام خانهها، آخرین گام از آیینهای گاهنبار پنجه یا ده روز پایان سال است. این ده روز را ده روز فروردیان یا فروردیگان میگویند که دربرگیرندهٔ پنجه کوچک (پنج روز نخست-اشتاد روز تا اناران- از ماه اسفند در گاهشماری زرتشتی، برابر با بیست و پنجم اسفند ماه بنا به گاهشمار رسمی کشور) و پنجه بزرگ (پنجهٔ دزدیه، پنج روز پایان سال) میباشد
چند روز پیش از نوروز مردمانی به نام آتشافروزان که پیامآور این جشن اهورایی بودند به شهرها و روستاها میرفتند تا مردم را برای این آیین آماده کنند. آتشافروزان، زنان و مردانی هنرمند بودند که با برگزاری نمایشهای خیابانی، دستافشانیها، سرودها و آوازهای شورانگیز به سرگرم کردن و خشنود ساختن مردمان میپرداختند؛ آنها از هفت روز پیش از نوروز تا دو هفته پس از نوروز با پدید آمدن تاریکی شامگاه، در تمامی جایهای شهر و ده آتش میافروختند و آن را تا برآمدن خورشید روشن نگاه میداشتند. این آتش، نماد و نشانهٔ نیروی مهر و نور و دوستی بود. هدف آتشافروزان برگرداندن نیروی فزاینده و نیک به مردمان برای چیره شدن بر غم و افسردگی بود. همین هدف مهمترین دلیل برپایی جشن سده در میانه زمستان هم هست.
در گاهشماری باستانی ایران گفتیم که سال ایرانی 12ماه و هرماه 30 روز در نتیجه می شود 360، اما سال بعد 5 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه بعد آغاز می شود. این 5 روز را به نام گاهان اشو زرتشت نام نهادند. در میان اقوام کهن اعتقاد بر این بود که این 5 روز آخر سال خارج از زمان جهانی است و این مدت متعلق است به مردگان یا همان چیزی که ایرانیان به آن می گویند فروهر faravahara یا فره وشی که در پهلوی forohar شده است. به این 5 روز پنجه ی دزدیده شده می گفتند.
در کتاب بندهشن (بندهش از دو واژه بن (پایه) + دهشن (آفرینش) درست شده که می شود گفت با سفر آفرینش (کتاب آفرینش) ادیان سامی یکی است) در مورد فروهرها این چنین آمده است: "اورمزد انسان را پنج نیرو آفرید که عبارتند از تن، جان، روان، ادونگ و فروهر. بدن یا تن جزء مادی است و جان پیوستگی بسیار با باد دارد و مانند آن سبک و گریزنده است. روان نیرویی است در بدن که می تواند ببیند و بشنود و بگوید و... اودنگ (که به زیان امروزی می شود آیینه) همان تصویر ،شکل و صورت است و جای آن در کره ی خورشید است. اما فروهر نیرویی است که از نزد اورمزد می آید. پس از مرگ بدن نیز به نزد اوزمزد باز می گردد".
در اعتقادات کهن ایرانی اهورامزدا آفرینش را در شش نوبت از سال آفرید. برای همین است که در گاهشمار ایرانی هفته وجود ندارد. این نوبت های آفرینش را گاهنبار یا گهنبار می نامند.
این شش گاهنبار عبارتند از:
1- میدیوزرم گاه (آفرینش آسمان)
2- میدیوشم گاه (آفرینش آب)
3- پتی شهیم گاه (آفرینش زمین)
4- ایاسریم گاه (آفرینش گیاهان)
5- میدیاریم گاه (آفرینش چهارپایان)
6- همس پت میدیم گاه (آفرینش انسان)
هریک از این گاهنبار ها 5 روز به درازا می کشد. اولین آن ها از روز خور تا دی به مهر اردیبهشت و آخرین آنها در روز های کبیسه سال است که نام گاثهای اشو زرتشت را بر روی آنها گذاشته اند. در همین روزها است که جشن فره وشی ها برگزار می شود.
مروری کوتاه به آنچه گفته شد به ما نشان می دهد که:
1- پنج روز آخر سال به اعتقاد اقوام کهن هند و اروپایی و همچنین دیگران مانند سومریان بابلیان ایلامیان و مصریان خارج از زمان جهانی بوده است وبه مردگان تعلق داشته است.
2- در این 5 روز به اعتقاد هندو ایرانیان انسان آفریده شد.
3- این روزها با فروهرها ارتباط دارند.
اعتقاد بر این بوده است که در روزهای کبیسه، فروهر مردگان به این جهان باز می گشتند و به دیدار خانواده ها و آشنایان خود می رفتند. اعتقاد بر این بود که خانواده ی درگذشته با روشن کردن آتشی که به آن سوریک (ik پسوند نسبت در زبان پهلوی ساسانیک و به معنای سرخ است) گفته می شده؛ فروهر درگذشتگان خود را راهنمایی می کردند که خانه ی خود را پیدا کنند. این آتش بعد از فرو رفتن خورشید در روز انارام از ماه آرمئتی سپندارمذ روشن می شود و در تمام روز های همس پت میدیم گاه و تا نوروز روشن می ماند. در کنار آتش سوریک که در زبان فارسی دری نوین به سوری بدل شده است گل، شراب، شیرینی، غذا، پر مورد و سرو برای فروهر ها بالای بام می گذاشتند تا اینکه فروهرها از اینکه به یاد آنها هستند از خانواده های خود خشنود گردند. آتش سوریک در مجمرهای خانگی که نشان زنده بودن خاندان و دودمان بود نگهداری می شده است و در روی آن کندور می سوختند و برای فروهر خود نماز می خواندند.
انچه گفته شد فلسفه ی آتش افروزی برای فروهر در گذشتگان در 5 روز پایان سال بود. اما پس آتش چهار شنبه سوری چیست؟
افروختن آتش در چهار شنبه ی پایان سال و جشن سوری در دوره ی بعد از دورن شده تازیان به ایران رواج پیدا کرده است. با درون شدن تازیان به ایران بسیاری از آیین ها و جشن های ایرانی کم رنگ و حتی برخی از آنها از بین رفت و فرهیختگان و دل سوختگانی که قصد نگاهداری آیین های خود را داشتند در برخی موارد تا می توانستند آیین های ایرانی را با لباس دین اسلام نگاهبانی کردند (نمونه بارز آن در مورد مکان های گرامی ایرانی، آرامگاه کوروش بزرگ است؛ که در هنگام درون شد تازیان با نام مقبره مادر سلیمان نبی از تخریب آن جلو گیری کردند). جشن سوری نیز به نظر می آید از همین پوشش ها و تفسیر ها بوده است و برای زنده نگاهداری آیین آتش افروزی با لباس دینی جدید آرایش خورد و چهارشنبه سوری را متولد کردند .
می دانیم که امویان تازی بسیار با ایرانیان و ایرانی گری دشمن بودند. ایرانیان با درون شد تازیان، آیین های خود را مخفیانه و نهان برگزار می کردند و جشن پیدایش آتش که همان سده است را برای نخستین بار بعد از دورن شدن تازیان به ایران به صورت آشکار در سال 312 خورشیدی (323 قمری) به دست بزرگ مردی از تبار ساسانیان به نام مردآویج در اصفهان برپا کردند. مجال اندک هنگامی به ایرانیان دست داد که بزرگ مرد ایرانی ابومسلم خراسانی امویان را بر انداخت. عباسیان که وام دار ایرانیان بودند روی خوشتری به ایرانیان نشان می دادند. حکام عباسی با بر پایی جشن های مهرگان و سده بیشتر قصد دریافت هدایای استان های ایرانی را داشتند. ولی ایرانیان که فرصت را غنیمت می دیدند به احیای نسبی فرهنگ کهن خود کمر بستند و بسیاری از جشن ها و آیین ها را که تا آن روزها نهان بود آشکارا بر پا کردند. حتی در دوران هارون و مامون عباسی بسیاری از کتاب ها و نوشته های پهلوی با امکانات دولتی به عربی یا فارسی دری نوین برگردان شد.
در یکی از سال ها که جشن سوری آزاد تر و گسترده تر برگزار می شد این جشن مقارن شد با شب چهار شنبه و چون اعراب چهارشنبه را روزی نحس می دانند جشن سوری را در شب چهارشنبه آخر سال ترتیب دادند. توجه داشته باشید که در گاهشمار ایرانی هفته وجود ندارد. پس چهارشنبه یا هر شنبه ی دیگر در گاهشمار ایرانی منتفی است .باز اگر به روزهای ایرانی نگاه کنید همه ی 30 روز، نام اهورا مزدا و امشاسپندان و ایزدان را دارا هستند. پس نه تنها ایرانیان روزی را نحس نمی دانستند بلکه همه ی روز های ماه و سال را خجسته می دانستند. گفتیم که آتش سوریک در 5 روز آخر سال روشن بوده است نه تنها در یک شب. تثبیت این روز را به عنوان جشن سوری به زمان هارون و برخی به مامون عباسی نسبت داده اند که به نظر من با پیشینه ایرانی دوستی و کمک های ایرانیان به این دو زیاد دور از عقل هم نیست. می گویند عباسیان خود در این جشن ها شرکت می کردند و برای شادی بیشتر مجلس پرندگانی را نفت آلود می کردند و آتش می زدند و به پرواز وا می داشتند.
ایرانیان که از جشن سده نیز دور افتاده بودند، این فرصت را محترم دانستند و با فراهم کردن هیزم و خار های بیابان آتش های بزرگی را می افروختند و دور آن جمع می شدند و به شادی می پرداختند و با خواندن سرود معروف "زردی من از تو ، سرخی تو از من" هم یاد سده را زنده نگاه می داشتند هم آتش سوریک و هم خواستار ریختن گناهان و از بین رفتن بیماری و ناخوشی های خود بودند. اما چه زمانی خواندن سرود سوری و از روی آتش پریدن رواج یافت به طور حتم مشخص نیست.
با یک مقایسه کوچک می توان در یافت که چهارشنبه سوری یک مراسم مشتق از سده و جشن فروهرها است با کمی دگرگونی.
1- جشن فره وشی ها در 5 روزو شب برگزار می شود اما چهارشنبه سوری 1شب.
2- در گاهنامه ایرانی هفته وجود ندارد.
3- جشن فروهر ها برای خوش آمد آنان است و برای راهنمایی است که آتش افروزی می کنند.
4- همه ی روز های ایرانی دارای شگون و خجسته هستند و روز نحسی مانند چهارشنبه در آن نیست.
5- آتش افروزی فروهر ها در بالای بام است.
6- آتش افروزی فروهر ها در مجمر و کوچک است.
7- آتش چهار شنبه سوری بزرگ به مانند جشن سده است.
8- پریدن از روی آتش در نزد ایرانیان مزدیسنا گناه محسوب می شود و بی احترامی به
آیین و کیش زرتشتی است.
9- آتش مجمر تطهیر یافته و از هیزم خاص آتش جاویدان آتشکده ها تهیه می شود اما آتش چهار شنبه سوری این گونه نیست.
10- آتش مجمر فرو شی ها برای افراد خاص افروخته می شود و اشتراک خانوادگی دارد، اما آتش چهارشنبه سوری همگانی است و قصد آمرزش ندارد.
باری به هر جهت با اینکه به نظر می آید مخلوط شدن سده و جشن فرو هر ها باعث بوجود آمدن چهارشنبه سوری شده است اما آیینی است که در باور های عامیانه ی ایرانیان ریشه دوانده است و باید بخش های نیکوی ان را پاسداری کرد.
جشن چهارشنبه سوری مانند دیگر جشن های ایرانی آیین های ویژه خود را دارد که به اختصار بررسی می کنیم:
1- آجیل مشکل گشا: این آجیل همان لرکlurk یا آجیل گاهنبارها است که در میان زرتشتیان با ترکیب هفت گونه خشک بار شامل، پسته، بادام، سنجد، برگه ی هلو، انجیر و خرما تشکیل می شود؛ که گاهی نارگیل، قیسی و مویز و نبات هم به آن می افزایند.
2- فال گوش: در مناطق زرتشتی نشین با ایستادن در زیر بام ها خواستار شنیدن پیامی از وی فروهی ها می باشند.
3- فال کوزه: در این شب درون کوزه اشعاری (بیشتر حافظ) را درون کوزه ای همراه با چیزی از افراد مانند انگشتر یا گوش واره می انداختند و کودکی یک شعر و یک شی را در می آورد که نشان فال وی بود.
4- کجاوه بازی یا شال اندازی: که با آویختن کجاوه کوچکی که می سازند و یا شال کمر از بالای بام خواستار هدیه می شوند.
5- قاشق زنی: که بیشتر جنبه سر گرمی دارد و جوانان با انداختن چادر روی خود را می پوشانند و با زدن قاشق به هم به جلوی خانه ها رفته و خواستار هدیه می شوند.
6- کوزه شکنی: با شکستن کوزه ای آب ندیده (نو) خواستار رفع بلا و قضا می شوند.
7- گره کشایی: در این شب کسانی که فکر می کنند بختشان بسته است، با گره زدن بخشی از دستمال یا روسری خویش بر سر راهی می ایستند و از اولین کسی که می گذرد می خواهد گره را باز کند تا بخت او هم باز شود.
8- آش چهارشنبه سوری: صاحب نذر با اعلام پختن آش از دیگران می خواهد که نذری اگر دارند بیاورد و در آش شریک شوند.
هوالعزیز
ولادت خجسته اسدالله الغالب علی بن ابیطالب شیر خدا
بر عموم شیعیان و دوستداران آن حضرت مبارک باد
برگ سبز
در دلــــم نیســـت جــــز ولای عـــــلی جـــان جمـــــله جهــــــان فدای عـــلی
خــُـــــرّم آنكــس كه اوفـــــتد یـــك دم بـــر ســــرش ســـایه هُـمــای عـــــلی
آفــــــــــــتاب ولایــــــت عــــــــــالــــم پـــــرتو حُســــن لا فـــــــتای عـــــــلی
زادگــــــــاهش حــــــریم بـــیت اللـّـــه شــــد بــــنا كـــعبه از بـــــرای عـــــلی
بـــه خـــداونـــد جــــز خــدا و رســول ذرّه ای نـــــــیســت مــــــاورای عـــلی
آسـمان و زمـــین و آنـچه در اوســت زنـــــده از نــام جـــانـــفـــزای عـــــلی
ذوالــــــــفقارش حــــــقیقــت قـــــاطـع ســركشــان مـانــده در غَــزای عــــلی
نـصرت دیــــن نـمی شـــدی مـــــقدور جــــز به دســــت گــره گـــشای عـــلی
خُــــفت در بـــــستر پــــــسر عــــمّـش مـرحــبا ! جــــرات و وفــــای عـــــلی
در غــــــدیر خُــــــم آن نــــبی امــــین گــــــفت از جـــانـــب خــــدای عـــــلی
هـــــر كـــه مــــولای او مــــنم بایــــد بـعد از ایـن جـــویـد او رضـای عـــلی
گـــــــفت مــــن دانــــم و خــــدا دانـــد قــدر و شــــأن و مـقام و جــای عــلی
تـــا اَبــــد راه رســـــتگـاری جُــــست هـــر كه شــد یـــار و آشـــنای عــــلی
آنــكه شــد جـــرعه نــوش این درگه زنــــده مـــی گــــردد از بـــقای عـــلی
هـــــر فـــرو بـــسته بــاز مـی گــردد بـا سـر انـگشت عـــقل و رای عــــلی
خــــاك تــــیره به حـــرمت نـــامـــش مـــی شـــــود زَر زِ كــــیـمیـای عـــلی
مـــستمــندان و بـــــینـوایـــان بــــین بــــــر در خــــــانـــه و ســـرای عـــلی
مــــی دهــــد خـــــاتــــم ســـلـــیمانی خـــوش بـــه حـــال گــدا گــدای عــلی
نَـه بــــشر را بُــــوَد نـه جِـنّ و مـلك جــود بـــی مِـــــثل و انــــتهای عــــلی
كــی فـــرو مـــانـده بــاز مــی گــردد بـــــی نـــصیـب از در عـــطای عــــلی
درد هــــر دردمــــند بـــــی درمــــان خوب مـــــی گــــردد از دوای عـــــلی
كــــــــــودكــــان یــــــتیم می دانــــند اُلــــفت بــی حـــــد و صـــــفای عـــــلی
كـــوفه می دانـــد و مـــدیــنه و چـاه نالــه هــای عـــــلی ، دعـــــای عــــلی
در غــــــم فــــاطــــمه خــ ـدا دانــــد شـرح هــــجران و گــریه هــای عـــلی
راز تـــــــــنهایــــی ولـــــی الــــلّـــه تـــــیره شــــب دانـــد و خــدای عـــــلی
در دل شــب هـــنوز پـــیچیـده ســـت یـا رب و یـــــارب و صـــــدای عـــــلی
بـــــشنود گـــوش هر حـقیقت جــوی هـــر زمان بـــانگ حـق ز نــای عـــلی
دل چـ ـو پــــروانـه پَر كــشد هـر دم مـست و دیــــوانــــه در هــوای عـــلی
كــــاش بــــودم مــــقیم خــاك نــجف تــــربــــت پــــاك و دلـــربــای عـــــلی
دســــت خـالـــی نــــمی روم بـــر در جـــان فـــشانم بـــه خــاك پــای عـــلی
ای خوش آنـدم كه می شـود روشـن ظـلـــمت قــــــبر از ضـــــــیای عـــــلی
(برگ ســــبزیـست تــحفه درویـش) شـــعر مــــن كـــــی بُوَد رَوای عـــــلی
جـــــملهء خـــــلق عــــالــم امـــكان قــاصــــر از وصـف ماجـــرای عــــلی
تـا نَــــفَس مـانــده در تَــنَت «ناصر» دم بـــه دم ، دم زن از ثــــنای عـــــلی *
آخرین ویرایش : بهمن 90
خلیل صارمی نایینی «ناصر»
این قصیده را به ساحت مقدس امام المتقین امیر المومنین علی علیه السلام
تقدیم داشته و امید وارم ثواب و بهره آن به روح مرحوم پدرم
(حاج رضا صارمی نایینی )عاید و واصل گردد .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
* اشعاری در مدح مولا علی علیه السلام . تنظیم وگرد اوری صمد رحیمیان.چاپ اول 1376 .انتشارات لیوسا
روز پدر بر همه پدران مهربان و زحمتکش این مرز و بوم مبارک باد
میلاد صارمی نایینی
شب غفران و رحمت و نور است
جمله ی کائنات مسرور است
خانـه ی هشـتمین امام امشب
غرق در جشن و شادی و شور است
یا جواد الائمه ادرکنی
یا جواد الائمه ادرکنی
سر زد از مشرق جهان خورشید
پرتو حُـسن ایـزدی تابید
نهـمین اخــترِ ولایــت عشق
سر زد از بـاغِ یاســهای سپید
یا جواد الائمه ادرکنی
یا جواد الائمه ادرکنی
یا امـام غر یــبِ ما تبریک
صاحب رافـت و رضـــا تبریک
ای امــام زمــان ، ولی خدا
محـضر انــور شـما تبریک
یا جواد الائمه ادرکنی
یا جواد الائمه ادرکنی
سروده خلیل صارمی نایینی (ناصر)
میلاد صارمی نایینی